اس ام اس ویژه اربعین حسینی

 

                           بــاز دگر بـاره رســیــد اربـعـیــن

 جوش زند خـون حـسـیـن از زمیــن

شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن

جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین
 
 

بسوز ای دل که امروز اربعین است

عزای پور ختم المرسلین است

قیام کربلایش تا قیامت

سراسر درس، بهر مسلمین است

شیخ جعفر شوشتری

 

علامه محقق حاج شيخ محمد تقى شوشترى در كتاب آياتٌ بيّنات فى حقيقة بعض المنامات صفحه صدو چهل و سه مى نويسد: مرحوم آية اللّه العظمى حاج شيخ جعفر شوشترى نور اللّه مرقد، الشريف صاحب كتاب خصائص الحسينيه   كه خود به حق نابغه عصر و زمان خويش بوده مى فرمايد: يك روز كه از تحصيلات علمى در نجف اشرف فارغ شدم و به وطن خويش شوشتر مراجعت نمودم با تمام وجود دريافتم كه مى بايستى در هرچه بيشتر آشنا كردن و مردم با معارف حقه اسلام انجام وظيفه بنمايم لذا روزهاى جمعه و بعدها با رسيدن ماه مبارك رمضان به خاطر اين مهم ، تفسير صافى را به دست مى گرفتم و از روى آن مردم را موعظه مى كردم و در آخر گفتار براى اينكه به قول مشهور هر غذائى نياز به نمك دارد و نمك مجالس وعظ و ارشاد، ذكر مصائب مولى الكونين حضرت ابى عبداللّه الحسين ع است ، ناچار بودم از كتاب روضة الشهداء كاشفى نيز مقدارى مرثيه بخوانم . ماه محرم را هم كه در پيش ‍ بود بدين طريق گذرانيدم متاسفانه به هيچ وجه تحمل جدائى از كتاب را در وقت منبر نداشتم ، يعنى بدون در دست داشتن كتاب نمى توانستم مردم را موعظه كنم . از طرفى مردم هم بهره كافى نمى بردند، تا اينكه يكسال به همين منوال گذشت ، سال بعد نزديكى ماه محرّم با خود گفتم تا كى مى بايستى كتاب در دست بگيرم و از روى آن صحبت كنم و نتوانسته باشم از حفظ منبر بروم بايد انديشه اى بنمايم و خود را از اين مخمصه نجات دهم ، هرچه در اين باره فكر كردم به جائى نرسيدم و راه چاره اى نديدم و در اثر فكر كردن خستگى سر تا سر وجودم را فرا گرفت ، در اين حال از شدت نگرانى به خواب رفتم و در عالم رؤ يا ديدم كه در زمين كربلا هستم . آنهم درست در موقعى كه موكب آقا ابى عبداللّه الحسين ع آنجا نزول اجلال كرده چشمم به خيمه اى كه بر افراشته بودند متوجه دشمنان كه با صفوفى فشرده مقابل آن خيمه ايستاده اند جلورفتم و داخل خيمه شدم . ديدم حضرت در آنجا نشسته اند بعد از سلام و معانقه آن حضرت مرا در نزديكى خود جاى دادند و به حبيب بن مظاهر رحمة اللّه عليه فرمودند فلانى اشاره به من كردند مهمان ما مى باشد از مهمان مى بايستى پذيرائى كرد. آب در نزد ما پيدا نمى شود و لكن آرد و روغن موجود است برخيزيد با آنها بر ايشان طعامى درست كن ، حبيب بن مظاهر حسب الامر حضرت از جاى بر خواست و بعد ازچند لحظه به داخل خيمه آمدند و طعامى با خود آوردند و آن را در پيش روى من گذاشتند فراموش نمى كنم كه قاشقى هم در ظرف طعام بود چند لقمه از آن طعام بهشتى صفت خوردم سپس بلافاصله از خواب بيدار شدم دريافتم كه از بركت زيارت آن حضرت مُلْهِم به نكات و لطائف و كناياتى در آثار اهلبيت معصومين صلوات اللّه عليهم اجمعين شده ام كه تا به حال به هيچ كس بر فهم آنها از من پيشى نگرفته و دليل بر اين گفتار كتاب خصائص الحسينيه و شصت مجلس و سى مجلس و چهار مجلس ‍ همه از ترشحات و قلمى ايشان هستند

    زندگینامه+عکس+دانلود کتاب در ادامه

ادامه نوشته

خاک بهشت

 

در زمان شاه صفوى سفيرى (كه در علوم رياضيه و نجوم مهارتى تمام داشت و گه گاهى هم از ضماير و اسرار و اخبار غيبيه مى گفت ). از طرف دولت استعمارگر فرنگ به ايران آمد در آن زمان پايتخت ايران اصفهان بود وارد اصفهان شد تا كه تحقيقى درباره ملت و اسلام كند و دليلى براى آن پيدا نمايد


سلطان وقتى او را ديد و از خيالاتش آگاهى پيدا كرد تمام علماى شهر اصفهان را براى ساكت كردن و محكوم كردن آن شخص خارجى دعوت نمود كه از جمله آنها مرحوم آخوند ملا محسن فيض كاشانى رضوان اللّه تعالى عليه كه معروف بفيض كاشى بود حضور پيدا كرد. حضرت آخوند كاشى روبه آن سفير فرنگى نمود و فرمود قانون پادشاهان آنستكه از براى سفارت مردان بزرگ و حكيم و دانا و فهميده و باسواد را اختيار مى كنند. چطور شده كه پادشاه فرنگ آدمى مثل تو را انتخاب كرده ؟!
سفير فرنگى خيلى ناراحت شده و بر آشفت و گفت : من خودم داراى علوم و سرآمد تمام علمها مى باشم آنوقت تو بمن ميگوئى من حكيم و دانا نيستم ؟!
مرحوم فيض كاشى فرمود: اگر خود را آدم دانا و فهميده و تحصيل كرده مى دانى بگو ببينم در دست من چيست ؟
سفير مسيحى بفكر فرو رفت و پس از چند دقيقه اى رنگ صورتش زرد شد و عرق انفعال بر جبينش ........ در ادامه مطلب

ادامه نوشته

آثار و برکات زیارت عاشورا

 

علامه بزرگوار حضرت آقاى شيخ حسن فريد گلپايگانى كه از علماى طراز اول تهران هستند نقل فرمود از استاد خود مرحوم آية اللّه حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى اعلى اللّه مقامه كه فرمود:
اوقاتى كه در سامراء مشغول تحصيل علوم دينى بودم اهالى سامراء به بيمارى وباء و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده اى مى مردند روزى در منزل استادم مرحوم سيّد محمّد فشاركى اعلى اللّه مقامه و جمعى از اهل علم بودند، ناگاه مرحوم آقا ميرزا محمّد تقى شيرازى تشريف آوردند و صحبت از بيمارى وباء شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند.
مرحوم ميرزا فرمود: اگر من حكمى بدهم آيا لازم است انجام شود يا نه
......... در ادامه

ادامه نوشته